عرفه سال 60 هجری و اینجا مکه است. کاروان حج هم دیگر تکمیل شده. کوچکترین مسافر قافله نیز چند ماهی است به خانواده اضافه شده و توفیق زیارت خانه خدا را در پنجمین ماه عمر کوتاهش بدست آورده.... بنی هاشم و بقیه نیز همه جمعند و آخرین زیارت خانه خدا را می خواهند بروند. لبیک اللهم لبیک.... اما چرا حج نیمه تمام ماند؟!! حسین(ع) را چه شده؟ مگر نباید روز عید قربانی کند؟ پس زینب (س) به کجا می رود؟ سعی صفا و مروه اش چه شد؟ عباس(ع) چه می کند؟ جمرات را که رمی نکرده؟ ما بقی اعمال حج چه می شود؟ گویی حسین(ع) می گوید: صبر کن! صبر کن، تا قربانی به مسلخ بردن مرا ببینی. می خواهم تأسی به جد بزرگم، ابراهیم خلیل کنم و اسماعیلم (و نه یک اسماعیل) را قربانی کنم. (اسماعیل و اکبر و اصغر همه قربانند، اما این کجاو آن کجا!!) عباس می گوید: همه به نماد ابلیس سنگ می زنند، ولی همراه ما بیا و رمی جمرات ما را با خود ابلیس نماها مشاهده کن. بیا و ببین چگونه نه سه جا، بلکه قدم به قدم تا نینوا و بعد از آن هم تا مقر ابلیس در شام، بینی شیطان را به خاک می مالیم. زینب (س) هم – هر چند که همه حواسش فقط و فقط به حسین (ع) است – ولی جوابت را می دهدکه: چند منزل همراهی مان کن تا ببینی نه هفت بار، بلکه هفتاد بار و بیشتر، نه بین صفا و مروه، بلکه بین خیمه گاه و قتلگاه، نه سعی بلکه هروله می کنم. فقط چند منزل دیگر تامل کنید تا معنای حج واقعی را بفهمید و بدانید که حج فقط دور کعبه گشتن و قربانی و رمی جمرات است ، یا .....؟
کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست
التماس دعا در این روز عزیز
|