از روزی که «حرف» زدن اصل شد و «عمل» به حاشیه رفت، «اسم» و «فعل» هم مصلحت دیدند که به «حرف» تبدیل شوند. از آن پس، کلمات لغت عرب عبارت شد از: حرف و حرف و حرف!! تازه اگر «حروف» هم صحیح و از مخارج خود ادا می شد حرفی نبود و مخاطبین و مستمعین را به اشتباه نمی انداخت. مگر حرفها از کجا بر می آیند؟ بعضی از حرفها از «عمق دل» بر می آید، و برخی از «نوک زبان» بعضی هم بینابین! مخارج بعضی از حروف، «گوش» است و برخی دیگر «چشم». حروف و کلمات- و اعمال هم- باید ریشه در جان داشته باشند، نه تنها در زبان؛ «حروف شفوی» کجا و «حروف قلبی» کجا؟ بعلاوه، مگر هر حرفی را باید «اظهار» کرد؟ پس جای «اخفاء» کجاست؟ مگر تجوید نخوانده اید؟! گاهی بعضی حروف را باید رقیق ادا کرد، طبق قاعدة «ترقیق». «تفخیم» هم جای خودش را دارد. اگر «نون» نفس و «تنوین» تزویر به «یرملون» یقین برسد، چه باید کرد جز ادغام؟ اگر حرف «دل» به حرف «دین» رسید، دل باید «قلب به» دین شود و اگر «نامتجانس» بودند، باید «حرف دل» را حذف کرد، یا با «فک ادغام»، خلوص و ریا را از هم جدا ساخت. اگر مخارج حروف صحیح نباشد، قرائت ها غلط می شود و نمازها باطل. مگر تنها کودکان باید در «کلاس تجوید» طرز «ادا صحیح» حروف را یاد بگیرند؟
بیایید «درست» حرف بزنیم!
استاد جواد محدثی
|